گاهنوشت هایم از لحظه های این سفر

جاده لغزنده است...!! مراقب گام هایت باش

گاهنوشت هایم از لحظه های این سفر

جاده لغزنده است...!! مراقب گام هایت باش

راه خیالت به سمت ذهن من بسته است....برگرد....

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

باید رفت.......

سه شنبه.....20 ام.....میبینمش.......

و بعد......میخوام بعد از 3 هفته باز خودم بهش مسیج بدم.......

حتی اگه غرورم له بشه مهم نیست.....

میخوام ثابت شه بهم که دوستم نداره.....بهم ثابت شه که گذاشته منو تو آب نمک.....

همین......می خوام کاری کنم این دل بی صاحب قانع بشه سر کاره و اینقدر بهونه نگیره....

قانع شه که اون صرف منطقش منو خواسته و نه بیشتر.....احساسی نداشته.....

فقط دیده گزینه ی خوبیم.....نباید از دستش برم.....همین....

همه ی اینارو این دل نفهم باید حس کنه سه شنبه....

بفهمه هر آدمی ارزش پرواز اون پروانه های کوچیک داخل دلت رو نداره.....

بعد دلم آروم ازم میپرسه.....یعنی باید همیشه معشوق باشی تا زندگیت تضمین شده باشه....؟؟ تا عشق رو حس کنی؟؟

نمیدونم جوابشو چی بگم.....می ترسم بگم آره....تو اگه بیشتر دوسش داشته باشه این جوری میشه......بعد از 15 روز که گفتی خداحافظ جوابتو نمیده......

آره دل من.....تو حق نداری انتخاب کننده باشی.....باید انتخاب بشی و بعد اگه خواستی میتونی عاشق انتخاب کننده ات بشی.......

پس دیگه ببند چشمات رو.......دل نبند.....به هیچ کس...... 

*****

 

بعد از 5 سال اولین بار بود که دلم لرزید برای کسی و دل بستم......

تموم شد.........دیگه دل نمی بندم.....

یاد اعتقاد قدیمی خودم افتادم : دختر اگه انتخاب کننده باشه.....اون رابطه برجا نمی مونه.....

حالا هرچقدر هم اون که دوستش داری بهت بگه نرو.....نرو.....بمون.....

آخرش باید دل کند و رفت.......

باید رفت.........

حرف هایی که نگفتم....

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

اون یه نفر....

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

حوض بی آبی من.....

به درک راه نـبردیم به اکــسیژن آب
برق از پولک ما رفــت که رفــت
ولی آن نور درشــت ، عکس آن میخک قرمز در آب
چشــم ما بود ، روزنی بود به اقــرار بهشـــت
تو اگــر در تپـش باغ خــدا را دیــدی ، همــت کـن
و بــگو ماهی ها ، حوضشــان بـــی آب اســـت................ 
 

فال حافظ

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

انسان...؟؟؟

خدایا بس کن....امتحان کردن من کافیه.....من ظرفیتم همینه..... نگاه کن....همین!!!

کمه.....؟؟نه....؟؟ شاید هم من خیلی کم بودم و نمی دونستم....اما حالا می دونم.... 

خدایا من نمی خوام اینی باشم که الان میبینی به خاک افتادم.... 

نمیخوام اینطور دست و پا بزنم....نمی خوام..... 

بیا و این احساس لعنتی رو از تو سینم بیرون بکش.....اشباع شدم از احساسات ریز و درشتی که فقط این رو یادم میاره که چقدر پست و ضعیفم..... 

می خوام تموم شه این امتحان.... 

 آدم اینقدر ضعیف در مقابل یه احساس....؟؟ یه احساس ناقابل...؟؟؟ 

خدایا این منم.....من!!! خودت خوب می دونستی واسه من این سخت ترین امتحانه..... 

امتحانت بدجور سخته خداجون.... 

دستمو بگیر و من رو از حال و هوای لعنتی این روز ها بکش بیرون.... 

فهمیدم که خیلی کم ام.....دیگه بسه..........بسه.................. 

  

 


 

گاهی به خودم ومیام و میبینم که بد کردم....جلوی بعضی خواسته هام.....رفتارها و برخوردهایی که هیچ وقت فکرش رو هم نمی کردم دچارش بشم....چنان زانو می زنم که یادم میاد چقدر کم ام و ضعیف....چقدر حقیر.....مگه این نبود که نامم رو گذاشتن انسان.....؟؟ نه....گاهی غافل و ناغافل میبینم فرسخ ها فاصله گرفته ام تا واژه ی انسان....ـ

گاهی من.....

یه روزهایی یه اتفاق هایی باعث میشه یادم بیاد که هیچی نیستم..........

باید مراقب بود....

چون خــــودخواهـ بودن.....

اَحمــــق بودن...

ناســـپاس بودن....

دروغگــــــــــــو بودن....

خیانتکار بودن....

و

پَســـــــــتــــــ ـ ـ بودن............

خیلی راحت تر از اونه  که فکر کنیم ما هرگز دچارش نمی شویم....

ای وای بر من....

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

از خودم متنفرم.....

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.